عسل مامان سلام ...میخواستم یک کم بنویسم از این روزها که داره یه جورایی هم تند میگذره و هم کند...هم لذت داره و هم سختی ...غرغر نمیخوام بکنم فقط مینویسم که یه روز با هم بیایم بخونیم و بخندیم و ببینیم چه روزهایی رو باهم گذروندیم.. روزها خیلی کم خواب هستی عسل خانوم و شاید به خاطر کولیک باشه یعنی دکترا که اینو میگن،به زور منو بابایی خوابت میکنیم و باید تو بغل راهت ببریم تا بخوابی و وقتی میخواهیم بذاریمت سر جات چند دقیقه بعد بیدار میشی!!!!...و دوباره از اول..وقتی هم خوابت برد یه پروانه هم نباید از کنارت بگذره وگرنه بیدار میشی .آخه وقتی هم نمیخوابی کمتر آرومی و نق میزنی...و من کمتر فرصت میکنم اون صورت خوشگل و ماهتو بخورم...وقتی عکساتو نگاه میکنم...